چگونه 11 سپتامبر صنعت مد را برای همیشه تغییر داد

هفته مد نیویورک در سپتامبر 2001 قرار بود بزرگترین هفته مد باشد. در عوض، در صبح روشن سه شنبه، جهان برای همیشه تغییر کرد. بیست سال پس از 11 سپتامبر، صنعت مد هنوز آن روز را به یاد دارد.

هفته مد نیویورک بهار 2002 – که قرار بود از جمعه 7 سپتامبر تا جمعه 14 سپتامبر 2001 برگزار شود – یک زمان سرسخت در شهر بود. جوایز موسیقی ویدئویی MTV در 6 سپتامبر در نیویورک برگزار شد و بریتنی اسپیرز و یک مار به عنوان افتتاحیه غیر رسمی NYFW اجرا کردند. فقط سه سال قبل، هلموت لنگ کمک کرده بود که نیویورک در کنار لندن، میلان و پاریس به یکی از چهار پایتخت مد بزرگ تبدیل شود. این رویداد به یک جاذبه فرهنگی تبدیل شد، با مجموعه ای از طراحان، مدل ها و افراد مشهور و هزاران روزنامه نگار بین المللی برای پوشش آن.

سپس موسیقی متوقف شد. روز سه شنبه، 11 سپتامبر ، ساعت 8:46 صبح، هواپیمایی به برج شمالی مرکز تجارت جهانی برخورد کرد و پس از آن هواپیمای دوم 17 دقیقه بعد به برج جنوبی و هواپیمای سوم به پنتاگون در پایتخت این کشور برخورد کرد. در عرض یک ساعت دنیا برای همیشه تغییر کرد. و در حوزه مد جزیره ای نیویورک، این رویدادها به ایجاد حس جدیدی از اجتماع کمک کرد که امروز هم احساس می شود.

یک روز قبل:

شو مارک جیکوبز

مارک جیکوبز در شو بهار 2002 خود.

IVAN BART رئیس مدلهای IMG و مد: 10 سپتامبر یک روز عادی از هفته مد بود: شلوغ و دیوانه وار. نمایش مارک جیکوبز در اسکله 54 [بر فراز رودخانه هادسون] آن شب شگفت انگیز بود.

JULIE MANNION، رئیس آژانس خدمات مد KCD: ساخت و ساز 10 روز به طول انجامید و هیچ ابری در آسمان وجود نداشت. و سپس به 10 سپتامبر رسیدیم و آنها طوفان را پیش بینی می کنند. من تا به حال آسمانی به این اندازه پست و شوم ندیده ام. این تا ساعت 3 بعد از ظهر ادامه داشت، زمانی که آسمان تازه باز شد. ما یک چادر شفاف داشتیم و یک حباب بزرگ در بالای آن پر از آب بود. این برنامه قرار بود ساعت 9 شب باشد، اما تا ساعت 10 شب نشد. که باران بالاخره متوقف شد و ما توانستیم همه چیز را نجات دهیم.

سرم را بلند کردم و برج ها را دیدم و گفتم: “ببینید چقدر زیبا به نظر می رسند.” این یک لحظه باورنکردنی در فشن بود که بسیار قوی و هیجان انگیز به نظر می رسید.

Ivan Bart

MICKEY BOARDMAN، سردبیر مجله PAPER: این آخرین نمایش قبل از 11 سپتامبر بود. به نوعی شبیه به پایان دوره مد آن زمان بود: همه چیز در اوج، پول، زرق و برق، افراد مشهور و همه اینها بی اهمیت شدند. شبیه فیلم بود. مارک آمد و پرده باز شد و ما بیرون اسکله بودیم. یک قایق یدک کش در حال شلیک آب با شلنگ آتش نشانی و برجهای دوقلو در پس زمینه بود. این نمی تواند بیشتر یک کارت پستال لحظه ای باشکوه در نیویورک باشد.

11 سپتامبر: Bryant Park

FERN MALLIS، مشاور مد و تهیه کننده در هفته مد نیویوک: یازدهم سپتامبر پنجمین روز هفته مد بود و من آن روز صبح عمداً کمی برای رفتن به پارک برایانت (در میدتاون) با تاخیر آمدم. CNN در پشت صحنه نمایش ها را پوشش می داد. من در حال تماشای نمایش زایمان لیز لانگ در ساعت 9 صبح در تلویزیون بودم که یک فلاش خبر فوری منتشر شد مبنی بر برخورد هواپیما با مرکز تجارت جهانی. من برای سوار شدن به تاکسی از آپارتمانم بیرون آمدم. وقتی به پارک خیابان رسیدم، دود را می دیدم که هوای مرکز شهر را پر کرده است.

چادرهای برایانت پارک، 11 سپتامبر 2001

ADAM LIPPES، طراح: من در اسکار د لا رنتا به عنوان مدیر خلاق کار می کردم. برنامه ما برای ظهر برنامه ریزی شده بود. صبح یک نمایش من زودتر باید برای برپایی به چادرها می رسیدم. یک گروه دوربین از کانال Style داشتم که مرا دنبال می کرد و تهیه کننده گفت: “حادثه ای رخ داده است و همه خدمه باید به مرکز شهر بروند.” عکاسان و دیگر مطبوعات در حال ترک بودند. با اسکار تماس گرفتم و گفتم: “حادثه وحشتناکی رخ داده است و مدلها گریه می کنند.” من جوان بودم و او چیزهای بیشتری دیده بود. او گفت: “اوه ، خوب می شود. او گفت: “اوه ، خوب می شود. ما ادامه میدهیم. “

JIMMY PAUL، استایلیست مو: زمان بسیار کوتاهی برای آماده سازی مدل ها برای نمایش وجود دارد و بسیار استرس زا است و آدرنالین در حال انفجار کامل است. یکی از اعضای تیمم دیر رسید، و شروع به گفتن جمله ای کرد: “تلفن من کار نمی کند. چیزی در حال رخ دادن است. ” سپس یکی دیگر وارد شد. و همان چیز.

LIYA KEBEDE، مدل: وقتی داشتم هزینه تاکسی خود را می پرداختم، یک زن اشک میریخت و از راننده التماس می کرد که لطفاً او را به وال استریت ببرید. تلفنش زنگ خورد و گفت: “تو هستی؟ اوه ، خدای من ، متشکرم! “

JAMES KALIARDOS، میکاپ آرتیست: [مدل] آدری مارنی در چادر دیگری بود – همه آنها به هم متصل هستند – در حال فیلمبرداری از یک قسمت تلویزیونی بود، و او مدام می دوید و به من خبر می داد. “هواپیمایی به تازگی به یکی از برج های دوقلو برخورد کرده است. یک هواپیما همین الان به برج دیگر برخورد کرد.” یادم می آید فکر می کردم ، بعدش چه می شود؟ اگر قرار بود تروریستی به جایی در نیویورک ضربه بزند، باید به میدان تایمز ضربه می زد. من به تیمم گفتم: “بچه ها، وسایل خود را جمع کنید. بودن در اینجا امن نیست. ” در همان لحظه، فرن مالیس وارد شد و گفت باید هر چه زودتر بیرون برویم.

MALLIS: به خاطر دارم که روی سکویی یا نردبانی ایستاده بودم و می گفتم: “همه، من به توجه شما نیاز دارم: حمله تروریستی در مرکز تجارت جهانی رخ داده است.” فک ها افتاده بودند. و من ادامه دادم ، “لطفا وسایل خود را جمع کنید و به خانه بروید و در کنار عزیزان خود باشید. با خیال راحت و سریع به خانه بروید. ما باید این محل را تخلیه کنیم. ” به سختی می توانستم کلمات را ادا کنم. من در تمام مدت گریه می کردم، و هنوز هم هر وقت آن داستان را تکرار می کنم، گریه می کنم.

KEBEDE: مدل دیگری بود که دخترش را با خود داشت و نگران این بود که چگونه می خواهند با بسته شدن پل ها به بروکلین بازگردند. من در بالا شهر زندگی می کردم، بنابراین گفتم: “فقط با من بیا و بمان.”

11 سپتامبر 2001:

مرکز شهر

MICHAEL KORS، طراح: برنامه من برای روز بعد برنامه ریزی شده بود. من دیر می آمدم، بنابراین از دوش بیرون آمدم و با دفتر تماس گرفتم تا به آنها اطلاع دهند که به زودی در راه هستم. من در محله گرینویچ زندگی می کردم، در آپارتمانی با تراس که مستقیماً به برج های دوقلو. وقتی داشتم با تلفن صحبت می کردم ، دیدم اولین هواپیما به برج اول رفت. فوراً فکر کردم که شاهد تصادفی غیرقابل تصور بوده ام. من هنوز در حال صحبت کردن بودم و سعی می کردم آنچه را که اتفاق افتاده بود درک کنم، و هواپیمای دوم به برج دوم رفت. در آن لحظه، من می دانستم که این تصادفی نیست بلکه یک اقدام تروریستی است. تلفنم خاموش شد و من در حال تماشای پیامدهای بعدی به زانو درآمدم.

KAREN ELSON، مدل: در واقع خیلی نزدیک بودم. بنابراین به یاد دارم که صدایی بسیار بسیار بلند شنیدم. دوستم مگی رایزر که مدل نیز هست با من تماس گرفت و گفت: “هواپیمایی به مرکز تجارت جهانی خورده است.” و سپس دیدیم هواپیمای دوم برخورد کرد و خیلی زود متوجه شدیم، خوب، این واقعاً یک موقعیت ترسناک است. همه ما از این ابر خاکستر بزرگ فرار می کردیم. من هرگز تجربه ای نداشتم که فکر می کردم ، خدای من ، من می توانم بمیرم. من زمین خوردم و پاهایم را کاملاً بریدم. عکاسی بود که مرا برداشت و پشت دوچرخه اش گذاشت و سوار من کرد و به چلسی، خانه یکی از دوستانم رفت.

MARIA CORNEJO، طراح: من دخترم را در خیابان یازدهم غربی برای مدرسه اش، می گذاشتم. این بسیار سورئال بود زیرا آسمان به این رنگ آبی زرق و برق دار بود و ابری برای دیده شدن وجود نداشت، اما چیزهایی وجود داشت که شبیه پولک هایی بود که از آسمان می افتند. آنها در واقع قطعات ناشی از انفجارها قبل از پایین آمدن برج ها بودند. به نظر می رسید که ما در حال فیلمبرداری یک فیلم عجیب غریب هستیم.

اولین نمایش کت واک من قرار بود چهارشنبه باشد و شوهرم در واشنگتن دی سی بود و با یک دوست موسیقیدان روی موسیقی متن کار می کرد. وقتی بالاخره توانستم با او ارتباط برقرار کنم، او به من گفت که همان اتفاق در آنجا رخ داده است. او اغلب با موضوعات شوخی می کند و من گفتم: “اوه ، لطفاً در مورد این شوخی نکن.” و او گفت: “نه، واقعاً، اینجا هم اتفاق افتاده است.”

من دختر زنی هستم که توانست از هولوکاست جان سالم به در برد، بنابراین زنده ماندن چیزی است که در ژن من وجود دارد. اولین غریزه شما این است که فرزندان خود را بگیرید و از آنها محافظت کنید.

—Diane von Furstenberg—

از 11 تا 15 سپتامبر:

بازیابی و تسکین

VON FURSTENBERG: من دوستم بری برنسون، را در اولین هواپیما از دست دادم. او از بوستون به لس آنجلس رفته بود تا به دیدار پسرش برود. و این اتفاق افتاد.

MALLIS: ما یک تابلو نصب کردیم که می گفت تعطیل هستیم. اگر پلیس یا آتش نشان نبودید، احساس می کردید بی فایده هستید. ما فقط سعی می کردیم از هر منابعی برای کمک استفاده کنیم.

پحمایت از کارگران خط مقدم در پی حملات 11 سپتامبر.

MANNION: با یکی از مقامات شهری تماس گرفتیم و گفت: “می بینیم که این چادر را دارید [از نمایش مارک جیکوبز]. آیا می توانیم آن را برای تریاژ مصادره کنیم؟ ” و سپس به یاد می آورم که بعد از ظهر با من تماس گرفتند: “مهم نیست. ما دیگر به آن نیاز نداریم زیرا هیچ بازمانده ای وجود ندارد. “

NORMA KAMALI، طراح: برای داوطلب شدن به مرکز تجارت جهانی رفتم، اما کسی نبود که کمکش کنیم. مدتی به سر کار خود در خیابان 56 بازنگشتم. وقتی این کار را کردم شگفت زده شدم که پیام های زیادی را در دستگاه پیام رسان پیدا کردم که در آن کیسه خواب درخواست شده بود. 11 سپتامبر یک روز گرم بود. آخرین چیزی که فکر می کردم کسی به آن فکر می کند یک کیسه خواب زمستانی گرم بود. اما پروازها لغو شده بود و مردم در لابی هتل ها، در فرودگاه، در مکان های دوستان خود می خوابیدند و به معنای واقعی کلمه می خواستند در کیسه خواب بخوابند. من تیمم و هرچه میشد با آن کار کرد را بازگرداندم.

TOMMY HILFIGER، طراح: خاطرات میهن پرستی نیز بسیار قوی است: مردم پرچم آمریکا را از پنجره های خود آویزان کرده بودند. ما به عنوان یک ملت دور هم جمع می شدیم و به عنوان یک شهر گرد هم می آمدیم و به عنوان یک صنعت در کنار هم قرار می گرفتیم و به عنوان افرادی که قرار بود در هر شرایطی بازسازی و قوی شوند دور هم جمع می شدیم.

از 17 تا 21 سپتامبر:

پارت دوم هفته مد نیویورک

LIPPES: ما اولین نمایش بودیم که دوباره در 17 سپتامبر اتفاق افتاد. اسکار می گفت : “نمایش باید ادامه یابد. این افراد نمی توانند برنده شوند. ” ما تصمیم گرفتیم در نمایشگاه، بدون موسیقی، بدون مجموعه، بدون هیچ چیز، به احترام نمایش دهیم. روی هر صندلی یک گل می گذاریم. و همه بازوبند مشکی با پرچم آمریکا به دست داشتند.

آلک وک در نمایش اسکار د لا رنتا، 17 سپتامبر 2001

KORS: پس از مشورت زیاد، تصمیم گرفتم که اگرچه این دیگر یک نمایش مد در مقیاس بزرگ نخواهد بود. ارائه این مجموعه برای من و نیویورک مهم است. بنابراین ، هر چند به شیوه ای بسیار خودمانی تر، در نمایشگاه من در خیابان هفتم، تقریباً 10 روز بعد، این کار را کردم. این مجموعه در ابتدا بسیار جسورانه و جشنی بود، بنابراین من مطابق رویداد آن را ویرایش کردم.

DICK PAGE، میکاپ آرتیست: چیزی که من را تحت تأثیر قرار داد این بود که چقدر زود این نمایش ها را انجام دادیم. من در 20 سپتامبر یک نمایش مایکل کورس و یک نمایش دانا کاران انجام دادم. آنها کوچک بودند و در نمایشگاه بودند، به گونه ای که من سالها پیش، در اوایل دهه 90، با کالوین کلاین برنامه های نمایشی را شروع کردم. کاملا عجیب بود.

سال های پس از آن

MALLIS: فصل نمایشی بعدی را با یک کنفرانس مطبوعاتی در مورد مراحل در پارک برایانت با شهردار بلومبرگ آغاز کردیم. به یاد دارم که ما تامی ، مایکل ، کارولینا را داشتیم – همه طراحان آنجا بودند. ما در مورد بازگشت نیویورک و بهتر از همیشه سخنرانی کردیم.

ROUGIER: من فکر می کنم آنچه که در دوران همه گیری بار دیگر ثابت شد این است که سرعت بازگشت آمریکا چقدر است. لحظه ای که به مردم می گویید بروید ، آنها می روند. سریع.

رالف لورن در نمایش بهار 2002 خود، در 21 سپتامبر 2001.

RALPH LAUREN، طراح: 11 سپتامبر برای همه یک تجربه بسیار احساسی بود. این چیزی بود که این کشور هرگز تجربه نکرده بود. احساس رعب و وحشت باورنکردنی بود. اما روزها، ماه ها و سال های پس از 11 سپتامبر یادآور این بود که آمریکایی ها و مردم سراسر جهان چقدر می توانند با یکدیگر مهربان باشند. آنچه ما تجربه کردیم غیرواقعی بود. اما خوش بینی همراه با شجاعت و شفقت این است که چگونه توانسته ایم ایستادگی کنیم. قوی باشیم و به عنوان یک ملت و یک جهان رشد کنیم.

KORS: افراد صنعت مد بسیار انعطاف پذیرتر از افرادی هستند که به ما اعتبار می دهند و همیشه در فکر پیشرفت هستند. من در دوران اپیدمی ایدز در دهه های 80 و 90 ، پس از 11 سپتامبر و در طول همه گیری کووید -19 ، چنین روحیه ای را پیدا کردم. و همچنان احساس می کنم که انعطاف پذیری از ویژگی های بارز نیویورکی ها و افراد صنعت مد در سراسر جهان است. برخی ممکن است مرا به عنوان یک فرد خوش بین تلقی کنند. اما من دوست دارم خودم را یک واقع بین خوش بین بدانم.


این مقاله از وبسایت هارپرز بازار ترجمه شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *